loading...
داستان عشق من به یه مرد ...
عاشق بازدید : 164 پنجشنبه 19 دی 1392 نظرات (0)

چـشمانت را دوست دارم
چـشمانی که به رنـگ عـمق شـب است
و این شـب چـقدر مـرا آرام میکند !
صـدای مـردانه ات دلم را میلرزاند
گوش هایم همیشه به انتظار شنیدن
حرف هایت می نشیند . . .
دسـتان بزرگ و قوی ات
مـرا یاد یک واژه می اندازد
و آن هم ” امـنیت ” است . . .
آآغـوشت همچون دریـایی پـر تلاطم است
و مـن
چـقدر غـرق شدن
در این دریـا را دوست دارم . . . !
تـ ـو فـقط مـرد من بـمان
و مـن
هـم قـول میدهم تا ابـد
بـانوی تـمام لحظاتت باشم . . .


به مـرد بودن و مـرد ماندن
و مـردانگی ات افـتخار میکنم
تویی که پشت آن چهره ی 
جدی مهربـانی ات حس میشود . . .
تویی که غـرورت را که همچون کوه قد 
برافراشته برای من میشکنی . . .
تویی که در میان جمع به هیچکس
نـگاه نمیکنی جـز من . . .
تویی که در اوج نـاراحتی
به رویم لـبخند میزنی . . .
تویی که با تـمام 
خسـتگی ات مـرا هـمراهی میکنی . . .
تویی که در روزهای بی حوصلگی
به پـای درددل هایم می نشینی . . .
تویی که بهانه گرفتن ها و 
بی قـراری هایم را با یـک 
بـوسه “ خاتمه میدهی !
تویی که در برابر مشکلات سینه 
سپر میکنی و تـنهایم نمیگذاری . . .
تویی که با تـمام قـدرتت 
در برابر احـساسم زانـو میزنی . . .
تویی که اول روحـم را به پـرواز 
در میاوری و بـعد
جـسمم را در آغوش میکشی . . .
تویی که نـوازشت بـوی
خوب ” آرامـش” میدهد نه “هـوس” . . .
تویی که شوخی میکنی
تا گـل لـبخند را بر لـبانم بکاری . . .
آآآآری
تـو
شـاهزاده ی رویـای دخـترانه هستی . . .
ای مـرد
نمیـخواهم با آن اسـب سفید بالدار بیایی !
همیـن که قلبت سفید
و بی ریـا بـاشد برای مـن 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
ღ♥ღسلام خوبــے ؟ ღ♥ღ

منم یه آدمم مثل بقیـﮧ
یـﮧ روز به یـﮧ مرد دل بستم یـﮧ مرد مهربون
یـﮧ روز دیگـﮧ اون منو از خودش جدا کرد
دوس ندارم خاطرات بدمو بنویسم
پس خاطرات خوشِ با عشقمو مینویسم

ღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღღ♥ღ

یه تیکه شعر از خواننده مورد علاقم مجید خراطهای عزیز میگم:
توی این خونه میپیچید همیشه بوی عطر تو،
بازم باختم توی بازی بازم یکی به نفع تو

شاید یک روزی این حرفام منو یاد تو بندازه،
بفهمی عاشقت بودم بدون حد و اندازه

تو که رفتی و بارونی ولی قلبم پر از درده،
اخه کی مثل من دورت مثه پروانه میگرده

اصلا چی شد به این زودی شدم دلداده و ولگرد،
کی دستاشو گرفت این بار که دستای منو ول کرد

چیکار کردی که بعد از تو تموم خونه داغونه،
نه انصافا چیکار کردی که از دنیا دلم خونه

فضای خونمون بی تو مثه انبار اندوهه،
چیکار کردی که بعد از تو تموم خونه بی روحه

شبو فکرو خیال تو چرا خوابم نمیگیره،
نه تنها لحظه هام حتی تموم خونه دلگیره

حالا که شب به شب رفتو تو هم تنهایی سر کردی،
توی تنهایی میپوسم نمیزارم که برگردی

نمیخوام دیگه برگردی تو که تنها نمیمونی ،
ولم کردی به جرمی که خودت حتی نمیدونی

منم میرم از این خونه خداحافظ درودیوار،
خداحافظ شکستم من به یاد اولین دیدار
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بنظرتون عشــق من به عشقــم «سجاد» چقدره؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 22
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 7
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 77
  • بازدید ماه : 73
  • بازدید سال : 1,176
  • بازدید کلی : 9,150